قلب من بازیچه دنیا شده
چشم من با غصه هم آوا شده
ناله سینه اگر در سینه سوخت
درد و آهش در گلویم جا شده
روزگارم چون خزان زرد و ضعیف
امروز من قربانی فردا شده
خسته ام از این همه تنها شدن
این غم ژرف از کجا پیدا شده
روزگارم را خدایا چاره کن
پشت من از درد دوری تا شده